آیا میدانید هدایت کردن یک مجموعه بهگونهای که افراد حاضر باشند خود را دربست و تمام و کمال در خدمت شما بگذارند، چگونه انجام میشود؟
بازی زندگی شبیه بازی سایهها است.
روز تولد انسانها برای بعضی شادیآور است و برای بعضی دیگر ناراحتکننده. کسانی هم هستند که با این رویداد خنثی برخورد میکنند. هرسال روز تولد من پر از شگفتی است.
کارهایی در زندگی وجود دارند که از انتخابهای ما حمایت و پشتیبانی میکنند. یکی از این کارها باصداقت زیستن است.
حتماً شما نیز شاهد رفتارهای نادرست و غیرفرهنگی بعضی از آدمها بودهاید. از دعواها و زدوخوردهای بیدلیل تا فحاشی و رعایت نکردن حقوق شهروندی. به نظر شما چگونه میتوانیم خود را اصلاح کنیم؟
ایکاش میدانستیم قرار است تا کی زنده باشیم. ایکاش میتوانستیم زندگی را درک کنیم. داستانی واقعی و حیرتانگیز را برایتان نقل میکنم. داستانی که مرا بهشدت به فکر فروبرد.
همیشه تولدها باعث شادی و خوشحالی من است چراکه در آن روز یک انسان پای بر عرصهٔ گیتی مینهد و جهان را سرافراز میکند. به بهانهٔ تولدم کمی از زندگی نوشتم.
میخواهیم موفق شویم، دوست داریم به آرزوهایمان برسیم، دهها کتابخواندهایم، در چندین سمینار و نشست حضور داشتیم ولی دریغ از یک پله صعود! در این یادداشت به دلایل این ناکامی پرداختهام.
در کنار همه دستهبندیها و تعریفهایی که در رابطه با مسئولیتپذیری مطرحشده است، من از دیدگاه خودم دستهبندی متفاوتی در مورد مسئولیت دارم.
مرگ چیز مهم و خاصی نیست، نکتهای اساسیتر از مرگ وجود دارد که ما به آن دچار هستیم و خودمان نیز از موضوع بیخبریم.